Mittwoch, 17. August 2011

مافیای اسلام

مافيای مدينه
(آموزش اسلام در يک جلسه)
در صفحات تاريخ اسلام بطور خلاصه خوانده ايم که مردم ساکن مکه، پس از آنکه از مزاحمت ها و خرابکاری ها و نفاق افکنی های اراذل و اوباشی که به گرد محمدابن عبدالله جمع شده بودند به ستوه آمده و تحمل تجاوزها و اخلال گری های آنان در زندگی روزمره و آرامش شهر بر مردم گران آمده بود، مصمم شدند که با دارودستهء محمد به مقابله برخيزند. تعقيب عمال و آدم های محمد با فراز و نشيب ها و هزينه ها و سختی هايی همراه بود، اما سرانجام مردم مکه موفق شدند آنها را از شهر خود برانند و آرامش را به زندگی خود بازگردانند.
شصت هفتاد نفری که به سرکردگی محمد در بيابان ها آواره شده بودند، پس از يک دورهء گرسنگی و سختی و سرگردانی در صحراهای خشک، عاقبت به شهر مدينه که فاصلهء کوتاهی از مکه داشت رفته و در آن شهر ساکن می شوند.
بخش اصلی و هيجان انگيز تاريخ اسلام از همين زمان شروع می شود که نطفه های سازمانی مافيايی و گانگستری مرکب از اوباش گريخته از مکه، بعلاوهء شمشيرکش ها و گردنه بگيرها و قطاع الطريق های مدينه که به دو قبيلهء اوس و خزرج وابسته بودند شکل يافته و ظهور می يابد. تشکيلاتی مافيايی که بعدها در« سازمان روحانيت شيعه» در ايران، با کمال انسجام ساختاری و کارآمدی و گسترد گی و سودآوری فراروييد.
در اين زمان شورای مرکزی مافيای مدينه تشکيل می شود که شامل محمد در مقام پدرخوانده و ده تن از لاشخورهای مکه و مدينه موسوم به عشرهء مبشره از قرار ابوبکر ـ عمر ـ عثمان ـ علی ـ طلحة بن عبيدالله ـ زبير بن عوام ـ عبدالرحمن بن عوف ـ سعد بن ابی وقاص ـ سعيد بن زيد و ابوعبيدة بن جراح است.
از اين گروه دوتن به پدرخوانده نزديک ترين بودند. عمر و علی.
عمر مردی زيرک و باهوش و در عين حال قسی القلب و دگم و راست کيش بود. از جنم آدم هايی که در قضاوتشان، برای کمترين گناه، اشد مجازات را در نظر می گيرند. بطوريکه فرزند خود را به جرم نوشیدن شراب تا کمی بيشتر از سرحد مرگ تازيانه می زند.(لازم به توضيح است که مفهوم گناه در مشرب مافيای مدينه به معنی مخالفت و سرپيچی از احکام پدرخوانده و يا همان پيامبر می باشد.) بعد از مرگ محمد و در دوره ای که عمر به مقام پدرخواندگی دست يافت، حوزهء فعاليت و سيطرهء مافيای مدينه با درايت و سياست وی به اقصی نقاط عالم گسترش يافت.
اما علی ابن ابی طالب ملقب به قتال العرب، گدازاده ای بی سواد و لمپن بود که به دليل خوی وحشی گری و متجاوزش، هرکجا که محمد به کثيف ترين و رذيلانه ترين اعمال نياز داشت، حاضر به يراق بود. قتل و ترور و سربريدن و مثله و پاره پاره کردن انسان ها و بوی خون علی را نشئه می ساخت. جا لب اينجاست که سيرت علی بر خلاف معمول در اکثر افراد، اما در صورتش به کمال متجلی بود. قد کوتاه با پاهايی از بالاتنه کوتاهتر، بازوهای پيچ پيچ و قوي، شکم برآمده، دندان های پيش آمده، چشم های ورقلمبيده. علی علی الظاهر بسيار شبيه شرک بود. با اين تفاوت که شرک هيولای نازنينی است.
اين دو تن پس از مرگ پدرخواندهء مافيای مدينه، سرنوشت تاريخی آنچه را که بعدها به« دين اسلام» شهرت يافت و به شعبه ها و سازمان های تبهکاری ريز و درشت تقسيم شد، تا حدود زيادی دگرگون ساختند. البته شرح آنچه سپس تر بر اين دگرگونی مترتب گرديد موضوع اين نوشتار کوتاه نيست. اما لازم است بدانيم که مافيای روحانيت شيعه که امروز بر ايران حاکم است، پيشينه و ريشهء سازمان و تشکيلات خود را به علی منسوب می داند و بعد از محمد اورا پدرخوانده می شمارد.
کلاً مافيای مدينه نظير نمونه های مشايه آن در دوران معاصر ما از جمله مافيای سيسيل در ايتاليا و يا دارودستهء ال کاپون در شيکاگوی نيمهء اول قرن بيستم، حول دو محور و خواست و مطالبهء اساسی اما با حاشيه های بسيار شکل گرفت: پول و زن.
مافيای مدينه برای نخستين بار با حمله به کاروانی تجاری در نقطه ای بنام بدر که کاروانيان برای استفاده از چاه های آب آن منطقه توقف کرده بودند و قتل عام بازرگانان و محافظان کاروان، مزه و طعم پول و ط لای فراوان را چشيدند. قريب نهصد تن را به قتل رساندند و زنهای و بچه های همراه کاروان را به کنيزی و بردگی بردند. در اين نوع پورش به کاروانها و قبايل، گاهی پدرخواندهء مافيای مدينه بلافاصله و همان روز، به زنی که شوهر و برادران و بستگانش را به قتل رسانده و به کنيزی گرفته بود تجاوز می کرد.
در مرامنامهء مافيای مدينه که سال ها بعد به سرپرستی يکی از آدمهای محمد بنام عثمان گردآوری و تأليف شد و به قرآن موسوم گشت به صراحت از اهداف و مقاصد لاشخورهای مدينه سخن رفته است. به عنوان مثال پدرخواندهء مافيای مدينه زمانی که آدم هايش از دزدی باز می گردند به آنا! ن می گويد:" آنچه به غنيمت بردهايد حلال و پاكيزه بخوريد." يعنی کيفشو ببريد و هيچ هم وجدانتان معذب نباشد! هرچند صاحبان اموال را « فراز گردنشان را زده باشيد و همهء سرانگشتانشان را قلم کرده باشيد.» انفال 12 و 69
همچنين در مرامنامهء مافيای مدينه آمده است که پدرخوانده مجاز است همسرانی که مهرشان را داده و کنيزانی که از غنيمت جنگی به دست آورده و دختران عموهايش و دختران عمه هايش و دختران دايی و خاله اش و زنانی که خود را به او بخشيده اند... و کلاً تمام زن های روی زمين را بگايد! (احزاب 50)
پيش از اين تاريخ، دزدها و راهزنان و حرامی های سرزمين حجاز و نجد و اطراف آن بصورت گروه های کوچک و پراکنده و مستقل به کاروان هايی که غالباً کالاهايی را به مقصد شامات و روم حمل می کردند دستبرد ميزدند و يا به قبيله ها و طايفه هايی با جمعيت کم که قدرت دفاع از خود نداشتند هجوم آورده و به قتل و غارت و برده گيری می پرداختند. اما محمد در مدينه اغلب اين دارودسته های غارتگر را گردهم آورد و متحد و مجاب ساخت که تحت گروهی واحد و قوي، هم موفقيت بيشتری در دزدی ها و حملات خود به کاروان های تجاری و طوايف خواهند داشت و هم با هجوم به شهرها و سرزمين های آباد و ثروتمند دور و نزديک درآمد و سهم بيشتری از غنايم نصيب آنان می شود.
در حقيقت محمد با تبيين«ايدئولوژی دزدی» که به دين اسلام شهرت يافت و تدوين مرامنامه مافيای مدينه که قرآن خوانده می شد، به غارت و چپاول رسميت بخشيد و چنان قداستی برای دزدی و قتل و غارت و برده داری تراشيد که اگر راهزنی و جنايت و چپاول تا آن زمان فرضاً نزد برخی افراد نکوهيده بود و وجدان بعض راهزنان را گهگاه دچار عذاب می نمود، از آن پس دزدی و جنايت به عنوان کاری نيکو که بعد از مرگ نيز پاداشی برای آن در نظرگرفته شده عموميت يافت و رفته رفته اکثريت مردم ساکن شبه جزيره در اين شغل شريف به محمد پيوستند. از طرفی حضور اعضای وحشی مافيای مدينه که مسلمان خوانده می شدند، در ميان هر قبيله و شهر و آبادي، آن! چنان رعب و وحشت و اضطرابی در دل ساکنين می افکند که جملگی به خواسته ای آنان تن می دادند. مخالفت و مقاومت در برابر دزدان و جنايتکاران مدينه تقريباً غيرممکن بود.
دزدان مدينه زمانی که موفق شدند مکه را تصرف کنند و رؤسای گردن کلفت قبايل همچون ابوسفيان را با خويش همراه و هم پيمان نمايند، به چنان قدرت مخوفی دست يافتند که تقريباً هيچ نيروی معارضی در سرزمين عربستان قادر به مقابله با آنان نبود. در اين زمان آدمها و شمشيرکش های محمد به همه سو گسيل بودند و از هر قبيله و عشيره ای طلب باج می کردند و چناچه با مخالفت روبرو می شدند همه را قتل عام می کردند و زنان و کودکانشان را برده می ساختند و ام! والشان را غارت می کردند. طبق مرامنامهء مافيای مدينه يک پنجم از برده ها و اموال و غنايم سهم پدرخوانده می شد.
مافيای مدينه فريضه ای بنام« جهاد» برای اعضاء خود در نظر گرفت که طبق آن حداقل سالی يکبار موظف بودند به مردمان ديگر سرزمين ها حمله برند و آنان را غارت کنند. به اين طريق هرگاه اموال و ثروت های مسروقه مصرف و تمام می شد، در فرصتی ديگر و با حمله و جهاد، برای سال پيش رو تأمين آذوقه و پول و برده و زن می کردند. اين مرام و طريقه و شريعت، همان روشی است که بعدها به اقتصاد اسلامی و يا اقتصاد توحيدی معروف گشت.
( در ايران معاصر، اجرای اقتصاد توحيدی و ! نقش و وظيفهء مجاهدان و جهادگران در صدر اسلام را بازاريان سنتی به عهده گرفته اند. يک پنجم از انفال و غنايمی را که جهادگران اسلام پس از قتل عام و غارت غيرمسلمانان به پدرخوانده های مافيای مدينه پرداخت می کردند، امروز بازاريان با غارت عامهء مردم ايران به صورت خمس به مراجع تقليد و آيات عظام و ساير پدرخوانده های مافيای روحانيت شيعه می پردازند. بازاريان سنتی که مؤمنين و متديننين و شرکای واقعی مافيای اسلام را شامل می شوند، دست در دست روحانيت، فريضهء جهاد با کافران و مشرکان يعنی سنت غارت مقدس در اسلام را به شکل بسيار زيرکانه ای با انحصار و احتکار نان و خوراک و مواد و نيازهای مصرفی جامعه بجا ! می آورند. مافيای روحانيت شيعه نيز هرزمان که بازاريان با مشکلی مواجه شوند مانند جريان تنباکو به حمايت از منافع ايشان بر می خيزد. به غير از بازاريان هيچ گروه و قشر و طبقه ای در ايران امروز بطور مستقيم خمس و زکات و سهم امام به آخوند نمی دهد.)
همانگونه که کم و بيش به نوع فعاليت گروهای مافيايی و گانگستری آشنايی داريم، می دانيم که اين گروه ها در هر منطقه ای که فعالند با مراجعه به هتل ها و رستوران ها و فروشگاه ها و يا از افراد متمول طلب باج می کنند و چنانچه جواب رد بشنوند، گروهی را می فرستند تا اين مکانها را به آتش بکشند و تخريب کنند. سپس آدمهايی ديگر از همان گروه با اين ادعا که ما امنیت شما را تضمين خواهيم نمود باج خواهی می کنند.
نسبت گانگستريسم و تشکيلات مافيايی و يا تبه کاری سازمان يافته به دعوت و بشارت محمد، بيشتر از هرکجا در مفهوم « کافر ذمی» نمود و واقعيت می يابد. در منابع و مهملات اسلامی و در ذيل تعريف« کافر ذمی» آمده است:" کافر ذمي، غيرمسلمانی است که جان و مالش در پناه اسلام است".
جالب اينجاست که هيچ زمان هم به اين سؤال پاسخ داده نشد که مگر جان و مال غيرمسلمانان از جانب چه نيرويی به غير از مجاهدان اسلام مورد تعرض واقع می شده که اسلام با ازخودگذشتگی به نجات ايشان مأمور گشته است؟ نه تنها جان و مال غيرمسلمان که حتا جان و مال خود مسلمانان نيز همواره از جانب اسلام و مجاهدان اسلام مورد تجاوز و تعرض و تهديد بوده است. پيدايش و ابداع و اختراع اصل تقيه نزد شيعيان، تمهيد و تهيه ای به جهت حفظ خود از تجاوز ديگر فرقه های اسلامی بوده است و هرگز هيچ نيرو و قدرت و گروهی به غير از اسلام و مسلمانان و به دليل تفاوت های ايمانی و عقيدتی و انديشه ای و وجدانی کسی را مورد تعرض قرار نمی داده است.
کافر ذمی بايد پول و جزيه می داد تا جان و مالش را مجاهدان اسلام از تعرض خود مصون بدارند و در غير اين صورت بايد مسلمان می شد و زکات می پرداخت. در هر حال بايد باج می داد.
مافيای مدينه! در ايران
عبدالغنی الرصافی در کتاب« شخصيت محمدی» می نويسد:
« سراقه بن مالک نزد پيامبر بود. هنگامی که سراقه قصد بازگشت نمود، پيامبر به او گفت: ای سراقه نظرت چيست اگر دستنبندهای کسرا را بدست خود کردي؟ سراقه گفت: منظورت کسرا فرزند هرمز است؟ محمد گفت: آری.
در اينجا می بينيم که قصد محمد روشن و آشکار است، او می خواهد به سرزمين فارس دست يازد و دارايی کسرا را بچنگ بياورد. حتا دستيندهايش را سراقه بن مالک مدلجی بدست خواهد کرد.
محمد در جنگ خندق بار ديگر هدفش را آشکار ساخت، که در اين باره حلبی و ابن هشام و سيره های خود از قول سلمان چنين نقل می کنند:
در قسمتی از خندق مشغول کندن بودم که با زمين سخت برخوردم و پيامبر در نزديکی من بود، چون ديد کار بر من سخت شده است پايين آمد و کلنگ را از دستم گرفت و با آن، چنان ضربتی بر زمين کوبيد که جرقه ای در زير کلنگ برق زد، سپس ضربه ای ديگر و همان شد، و برای بار سوم باز هم جرقه زد، به او گفتم: ای رسول خدا اين چه بود که با هر ضربه کلنگ برق زد؟ گفت تو هم آنرا ديدی سلمان؟ گفتم آري، گفت: در ضربه اول، الله يمن را برای من گشود، و در دومی شام و سمت غرب را و در سومي، الله سمت شرق را بر من گشود.
و در روايتي، هنگامی که کندن زمين سخت، بر سلمان مشکل گرديد، رسول الله کلنگ را از دست او بگرفت و ضربتی بر آن سنگ زد، و يک سوم آنرا خرد کرد و برقی ظ اهر شد، رسول الله تکبير گفت و فرمود: کليدهای يمن را دريافت کردم، دروازه های صنعا را از همين جايی که ايستاده ام همچون نيش سگان می بينم، سپس ضربت دوم را وارد کرد و يک سوم ديگر آنرا خرد کرد، و برقی از سمت روم ظاهر شد، رسول الله تکبير فرمود و گفت: کليدهای شام را دريافت کردم، بخدا قصرهای سرخ آنرا می بينم و ضربت سوم را فرود آورد، و باقيمانده سنگ را خرد کرد و جرقه ای پديدار شد، رسول الله تکبير فرمود و گفت: کليدهای فارس را دريافت کردم، به خدا از همين جا که ايستاده ام، قصرهای حيره و مداين را همانند نيش های سگان می بينم، و شروع به وصف گوشه و کنارهای فارس برای سلمان کرد
هجوم گرازوار مسلمانان به ايران و تسلط مافيای مدينه بر جان و مال مردم ايران يکی از تلخترين و دردناکترين صفحات تاريخ ايرانزمين را رقم زده است. کفتارهای اسلام با شمشيرهايی برهنه به مدت دو قرن در دريايی از خون ايرانيان به پيش می تاختند. مردان جوان و زنان و کودکان را در زنجير می کردند و در بازارهای برده فروشی مکه و مدينه به حراج می گذاشتند.
( امروز يقين بدانيم که اگر در زمان حيات خود محمد، مجاهدان و جهادگران و وحوش مسلمان به ايران هجوم آورده و ايرانيان را به اسارت می گرفتند و در بازارهای مکه و مدينه به عنوان برده و غلام به فروش می رساندند، قطعاً از ميان آنان پهلوان ی ايرانی مانند قاتلان عمر و علی پيدا می شد و برمی خاست تا محمد عرب را هم به درک واصل کند. همانطور که يک ايرانی بنام فيروز نهاوندی معروف به ابولؤلؤ عمرابن خطاب خليفهء دوم را به قتل رساند؛ همانطور که ايرانی ِ اصيلی بنام بهمن جازويه ملقب به ابن ملجم علی ابن ابيطالب معروف به قتال العرب را سقط کرد.)
قرن ها پس ار هجوم وحوش مسلمان و لاشخورهای مدينه به ايران، مافيای مدينه به شکل سازمان روحانيت شيعه دگرديسی يافت. اين تشکيلات مافيايی پس از سده ها که بصورت جنينی و انگلی به آشاميدن خون جامعهء ايران مشغول بود، ناگهان در سال 57 با يورشی بی محابا ظهور کرد و بر تمامی منابع و ثروت های ملی ايران تسلط يافت. اموال و املاک و حتا خانهء شخصی افراد را مصادره کرد و يکصدهزارنفر را اعدام کرد و به قتل رساند و بالغ بر پنج ميليون تن را آواره ساخت.
مافيای روحانيت شيعه در دوران جنينی و در دورانی که مردم ايران به خواب اسلامی ِ عميقی فرو رفته بودند، از محل خمس و زکات و سهم امام و موقوفات و کلاً آنچه که به وجوهات شرعيه موسوم است، جهت توسعهء سازمان تبهکاری و گانگستريسم شيعه استفاده می کرد و بر بستر مردابی ِ حوزه های علميه و مدارس مذهبی و مساجد و حسينيه ها و هيئت ها و تکايا، بطور سنتی با جذب فقرا و گرسنگان روستايی ! و حاشيه نشين و نيز جذب افرادی بی مصرف و مفتخور با ارواح تنبل و کاهل، مانند پشه و مگس تخم ريزی می کرد و بر خيل ناسخون می افزود و در حقيقت با عضوگيری بی وقفه و انبوه طلبه ها، سازمان مافيايی خود را گسترش می داد.
منوچهر جمالی ايرانيار بزرگ می نويسد:
" سکولاريسم اينست که: سرمايه ملت ايران، « غنيمت = انفال » نيست، و نبايد « خرج دوام و ترويج شريعت اسلام » گردد، بلکه بايد در« تضمين نيرومندی و رفاه ملت ايران »، سرمايه گذاری شود. خمس و زکات و اوقاف نيز، سرمايه ملت ايران محسوب ميشوند.
خمس و زکات و اوقاف، بايد تابع حاکميت ملت گردد.
مسئله بنيادی دموکراسی وسکولاريزاسيون آنست که از ديد! حقوقي، « ملت، اينهمانی با خدا می يابد». طبعا هم قانونگذار و قاضی ميشود و هم دارنده کل قدرت اقتصادی ميشود، و می بايست کل اموال ِ سازمانهای دينی (اوقاف) و علما و ملازمانشان را که از ملت، غصب کرده اند، مصادره کند و به خود بازگرداند. کليه قدرتهای قضائی وحقوقی و اقتصادي، بايد ازعلما و فقها و سازمانهايشان و ملازمانشان، سلب گردد."
( منوچهر جمالی- چاشنی های انديشه)
بيش از سه دهه تجربهء حکومت اسلام و حاکميت و سلطهء مطلق مافيای روحانيت شيعه بر ايران، به روشنی نشان داد که اسلام در يک کلام يعنی دزدي، يعنی تبهکاری و جنايت مداوم. اسلام آموزه ایست اهريمنی برای نفاق افکنی و ويرانگری
ايران آخور تاريخی اسلام است. کفتارهای اسلام در تمامی تاريخشان از ايران تغذيه کرده اند. نه فقط رشد و گسترش شوم و نکبت بار اسلام در حقيقت مديون تهاجم قادسيه و چپاول ثروت های مردم ايران است، بلکه اسلام در هر برهه ای که دچار ضعف و ذبونی گشته با حملهء مجدد به ايران و چپاول ثروت های ملت ايران دوباره فربه شده و خوک گرسنهء وجودش را سير و پروار کرده است. همانگونه که پس از هجوم سال 57 با غارت و مصادرهء اموال ملی و مردمي، مافيای روحانيت شيعه که به حقارت و گدايی و روضه خوانی و گورستان گردی دچار شده بود، جانی دوباره يافت.
به هوش باشيم که مافيای مدينه و مجاهدان و جهادگران اسلام برای سومين بار و اين مرتبه در قالب اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها، با برافراشتن پرچم سبز الله و با پروژهء« اسلام رحمانی» و به کمک قدرت های سلطه گر غربی که حفظ اسلام به عنوان اصلی ترين عامل عقب ماندگی جوامع مسلمان دغدغه آنهاست، قصد حمله به ايران را دارند

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen